با اینکه مدت زیادی از آشناییمان با دکتر نمیگذرد، اما اخلاقش تا حدی دستمان آمده است. نمیخواهد نام و عنوانی از او در هیچ رسانه و جایگاهی عنوان شود. برای گفتهاش احترام قائلیم.
پرمشغله و شلوغ است. بین همۀ کارهای ریز و درشتی که در برنامۀ کاریاش دارد، اولویت اصلیاش آدمها هستند. خودش اهل صحبت کردن دربارۀ علت مجموعهای که به خاطر زائران وقف کرده و نامش را «جوادالائمه (ع)» گذاشته نیست.
ما فکر میکنیم هر بار که از پنجره بیرون و گلدستههای حرم را نگاه میکند و میداند خیلیها نمیتوانند از این دریای نور سهمی ببرند دلگیر شده و به فکر انجام کاری در حق آنهایی افتاده است که عاشق مشهدند و دستشان از حرم و زیارت کوتاه.
ایمان داریم، وقتی خدا بخواهد سعادت دنیا و آخرت را نصیب کسی کند، امور مردم را به دستش میسپارد و او را در مسیری قرار میدهد که فقط برای کمک به دیگران قدم بردارد.
از این آدمها کم نیستند، کسانی که دغدغهشان رفع گرفتاری مردم است. چه داشته باشند چه نداشته باشند تلاش میکنند بار افتادهای را به سرمنزل مقصود برسانند. حالا فکر کنید این کار در حق زائر امام هشتم باشد.
برای ما که بودن در این شهر همیشگی و عادی شده است درک این موضوع خیلی راحت نیست، اما آدمهای زیادی هستند که ولع و آرزوی نفس کشیدن در این هوا را دارند، حسرت یک روز بودن در مشهد، دست انداختن در شبکههای ضریح و دل سپردن به امام مهربانیها.
آنهایی که برایشان چندان مهم نیست در کدامیک از خیابانهای مشهد باشند و قدم بزنند. مشهد هر نقطه و هر کوچهاش برایشان خاک علیبنموسیالرضا (ع) است که دستشان از او دور است و وقتهای دلتنگی به قطعه عکسی کوچک از حرم پناه میآورند.
شرق و غرب ندارد؛ شمال و جنوب هم. اهوازی، بلوچی، گیلکی و .... لا به لای این جمعیت بزرگ و عظیم کم نیستند خانوادههایی که دستشان خالی است. بضاعتشان به سفر نمیرسد، اما همۀ آنها آرزوی بودن در مشهد را دارند.
حالا فکر کنید یک نفر بیاید و آرزوهای این آدمها که تعدادشان کم هم نیست را برآورده کند. کسانی به این باور و یقین رسیدهاند خندۀ راضی شدن امام (ع) رضایت خدا را دارد و ترجیح میدهند که برای گرفتن این اجر گمنام بمانند.
کوچهپسکوچههای شیرودی را برای پیدا کردن نشانی زائرسرای جوادالائمه پشت سر میگذاریم. پلاک قیدشده در آدرس مربوط به ساختمانی با دری بزرگ است، بدون هیچ تابلویی. دست را از روی زنگ برنداشته در باز میشود و خانمی جوان به استقبالمان میآید.
اول صبحی میهمانان خواباند و محوطه هم خالی و ساکت است. خدمتگزار مجموعه سعی دارد مراعات حال آنها را بکند و سر و صدایی نباشد. رعایت حال میهمان و احترام به آنها اصل اول کار آنهاست.
کارهای زائرسرا را دو نفر انجام میدهند، خانم و آقایی که ورودشان به مجموعه از سر اتفاق بوده است اما، کمیکه زمان گذشته است، حس و حال خوب این فضا پابندشان کرده است.
این را خدمتگزار زائرسرا در همان فاصلۀ کوتاهِ رفتن تا داخل مجموعه برایمان تعریف میکند و میگوید: «فکر میکنم این حس خوب و آرامش برای همۀ کسانی که وارد اینجا میشوند وجود داشته باشد.» و ادامه میدهد: «رضایت را از گفتهها و نوشتههای آنهایی که میهمان «جوادالائمه» بودهاند میشود فهمید و از حالت چهره و رفتار و گفتارشان.».
او هم دوست ندارد نام و عنوانی از او ذکر شود، اما از حس و حال آرامبخشی که در این مجموعه وجود دارد حرف برای گفتن زیاد دارد. میگوید: «گفتن این حرفها شاید به نظر خیلیها اغراق به نظر برسد، اما حقیقتاً بعضی از فضاها هستند که حالت مسکن و آرامبخش دارند و برای من همینطور است. کسی از خانوادۀ من دقیقاً نمیدانند کجا مشغولبهکار هستم.».
تعریف میکند: «از همان سال اول پاگیری (۱۳۹۱) من مشغولبهکار شدم. همراهی و دمخوری با زائرانی که از شهرهای مختلف میآمدند روحیهام را تغییر میدهد. همهچیز تا بیرون از این مجموعه است. وقتی از در زائرسرا داخل میآیم، هیچ دلهره و نگرانی و دغدغهای با من نیست.».
البته خاصیت کار خیر به این است که حس و حال خوب همراهش است. این موضوع ربطی به من و دیگری ندارد. تقریباً همهگیر است و به خاطر همین بعضیها غرقش میشوند و اصلا هم احساس خستگی ندارند.».
پذیرش این وقت صبح خالی است. تابلوی ضریح در ورودی، با زمزمۀ دعا که در حال پخش است، دل آدم را هوایی حرم میکند، مثل خیلی وقتهایی که دل آدم تنگ محضر آقایی میشود که نامش رضاست.
دفتر مدیریت و پذیرش در طبقۀ پایین است و، غیر از آن، چهار طبقه برای زائران مهیا شده است. پاگردها با اشعاری صمیمی در وصف امامرضا (ع) حال و هوای متفاوتی به مجموعه داده است.
هر طبقه با آشپزخانه و سرویس بهداشتی سوئیت کاملی را شامل میشود، اتاقهای سهتخته و پنجتخته. حسین غلامی هم از سر اتفاق و توسط یکی آشنایان با این مجموعه آشنا شده است و مدیریت آن را عهدهدار است.
میگوید: «تأسیس و شکلگیری این مجموعه به ۱۳۹۱ برمیگردد و من بعد از چند سال به آن پیوستم.» و توضیح میدهد: «البته مدیریت اینجا شرایط کاریاش با دیگر مجموعهها کمیفرق میکند و از تمیز و مرتب کردن سوئیت بعد از رفتن میهمان را شامل میشود تا پذیرش و خرید و ....».
میگوید: «میهمانان این مجموعه از سراسر کشور و معمولا از طرف کمیتۀ امداد و بهزیستی معرفی میشوند و کسانی هستند که توانایی مالی ندارند و بعضیهایشان مشهد را ندیدهاند و زائراولی به حساب میآیند.».
غلامیتوضیح میدهد: «در کنار اسکان، برای میهمان امامرضا (ع) برخی تسهیلات نظیر سرویس رفت و برگشت به حرم مطهر در نظر گرفته شده است اما، برای آنهایی که توان مالی زیادی ندارند، بانیانی هستند که هزینۀ خوراک آنها را برعهده دارند.
البته این موضوع به معنای ثابت بودن کار نیست و خیران به صورت مقطعی به مجموعه مراجعه میکنند و، به عنوان مثال، هزینۀ غذای تعدادی از زائران را قبول میکنند.».
او تعریف میکند: «میهمانهای زیادی داشتهایم، خانوادههایی که تازهمسلمان بودند و تقید زیادی برای رعایت کردن حجاب داشتند و خانوادههایی اهل تسنن که، با چند مرحله آمدن به مشهد، شیعه شده بودند.».
برای او حال و هوای زائرانی که برای اولین بار به مشهد میآیند خیلی خاص است، مثل عشایر، روستائیان و پیرزنها و پیرمردهایی که توفیق زیارت نصیبشان شده است.
دفتر یادبود مجموعه پر از حرفهای دلتنگی و گفتگوهای صمیمانۀ زائران با امامرضا (ع) است داستان مهربانی و بخشندگی آقا که مربوط به امروز و دیروز نیست و هر کس با زبان خود با آقا حرف زده است.
چه قشنگ میگوید زائری که با زبان خودش قربانصدقۀ آقا میرود و میگوید: «السلام علیک یا دریا!». دفتر را میبندیم. زائران و میهمانان هنوز در حال استراحتاند. از در زائرسرا بیرون میآییم. به خیابان اصلی که میرسیم، گنبد طلا تا آسمان رفته است.
دلمان قرص میشود. چه پناه گرم و روشنی! آدم دلش نمیآید یک لحظه چشم از آن بردارد. خوش به حال آنهایی که رضایت او را همراه لحظهها و زندگیشان دارند!
* این گزارش سه شنبه ۷ شهریور سال ۱۳۹۶ در شماره ۲۵۱ شهرآرامحله منطقه ۷ چاپ شده است.